اجتماعی فوری

از مهمترین اخبار اجتماعی ایران و جهان در لحظه با خبر شوید

اجتماعی فوری

از مهمترین اخبار اجتماعی ایران و جهان در لحظه با خبر شوید

آتش سوزی در خوابگاه دانشجویی دختران اراک

رکنا/

ظهر دیروز خوابگاه دخترانه دانشجویی در اراک دچار حریق شد .

 

آقا زیارتی مدیرعامل سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری اراک گفت: آتش سوزی در محوطه حیاط خوابگاه دخترانه دانشگاه علوم پزشکی حضرت معصومه (س) در خیابان خرم اراک مهار شد.

وی افزود: در این حادثه  مقداری موکت و میز چوبی انباشته شده در حیاط سرباز پشتی خوابگاه آتش گرفته بود.

آقا زیارتی اضافه کرد: این حادثه در ساعت 14 و 15 دقیقه عصر دیروز رخ داد که .....

شرح خبر

راز هولناکی که زنم 20 سال آن را پنهان کرده بود / دوست مستانه وقتی او را لو داد خشکم زد و ...

رکنا/

نمی توانستم حرف های آن زن غریبه را قبول کنم، سرم درد گرفته بود و چشمانم همه چیز را تار می دید. او بعد از گذشت 30 سال از زندگی سراسر خوشبختی من، رازی را افشا می کرد که تحمل آن برای هر مردی بسیار سخت است. با شنیدن این حرف ها پاهایم سست شد. ساعتی را در کنار خیابان نشستم و به آن چه شنیده بودم می اندیشیدم، آیا امکان دارد زنی 20 سال همسرش را فریب بدهد و با یک دروغ بزرگ سال ها در کنار او زندگی کند...

مرد 50 ساله در حالی که عنوان می کرد «دیگر به چه کسی می توان اعتماد کرد!»و چه کسی باید پاسخ گوی دروغی باشد که امروز همه زندگی ام را به هم ریخته است، به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: هنوز یک ماه از پایان خدمت سربازی ام نگذشته بود که پدر و مادرم برای ازدواج با من اصرار کردند. آن روز به پدرم گفتم من که شغل و درآمد مناسبی ندارم چگونه باید ازدواج کنم و دختری را به فلاکت و سختی بیندازم. پدرم در حالی که سرش را رو به آسمان گرفته بود، گفت: خدا ارحم الراحمین است. روزی که من هم با مادرت ازدواج کردم کار درست و حسابی نداشتم، مطمئن باش خداوند به برکت این ازدواج راهگشا خواهد بود و تو هم کار مناسبی پیدا می کنی. در برابر نصیحت های دلگرم کننده پدرم دیگر حرفی برای گفتن نداشتم و سرم را به نشانه رضایت تکان دادم. مادرم از روز بعد دختران زیادی را برای ازدواج من پیشنهاد کرد تا این که پس از چند بار خواستگاری، در نهایت با دختر یکی از دوستان مادرم ازدواج کردم. «مستانه» دختر ....

شرح ماجرا

اسارت دختر 5 ساله در خانه روباه پیر

باشگاه خبرنگاران/

 چندی پیش زنی در تماس با کلانتری قرچک از ناپدید شدن ناگهانی دختر پنج ساله‌اش خبر داد.
 
او به ماموران گفت: «امروز ظهر، نسیم برای بازی به کوچه رفت. از او خواستم مقابل در بازی کند، اما چند دقیقه که گذشت، صدایش را از کوچه نشنیدم. یکی از بچه‌هایم را فرستادم دنبالش اما وقتی برگشت، گفت هیچ اثری از نسیم نیست.»
 

با ثبت این شکایت، ماموران جست‌وجوهای خود را آغاز کردند، اما هیچ اثری از کودک نیافتند. تا این‌که یکی از کسبه به آنها گفت: «مردی مسن در این محله زندگی می‌کند که یک وانت دارد. او تنها زندگی می‌کند و روزها در کوچه‌ها می‌گردد و اسباب و وسایل جابه‌جا می‌کند. معمولا زیاد او را این دور و بر می‌بینیم. شاید او بچه را ربوده است.»
 
با به دست آمدن این سرنخ، متهم دستگیر و دختر خردسال نیز در خانه او پیدا شد. متهم پس از انتقال به کلانتری مورد بازجویی قرار گرفت و گفت ....

شرح خبر

نجات معجزه آسای یک سلفی باز +تصاویر

باشگاه خبرنگاران جوان/

ا بروز پدیده جهانی مانند اینترنت وبا روی کار آمدن گوشی های هوشمند رفته رفته پای شبکه های اجتماعی به زندگی افراد باز شد.
 
 
این روزها وجود شبکه های اجتماعی همچون اینستاگرام باعث شده تا افراد با گذاشتن تصاویری از خود و محیط پیرامونشان دیگران را در باره امور و وقایع روزمره خود با خبر کنند.
 
 

اغلب این تصاویر که در این شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشته می شود از نوع "سلف پرتره " می باشد. طبق آمار به دست آماده سالیانه تعداد زیادی از افراد بر اثر گرفتن این نوع عکس جان خود را ازدست داده اند.
 
 
اما در این بین افراد خوش شانسی هم یافت می شوند.مانند ....

ادامه خبر + تصاویر

دختر ۱۱ساله تهرانی در دام نانوای شیطان صفت / او مرا داخل برد و در را بست تا اینکه...

رکنا/

خرید نان برای دختر ۱۱ ساله دردسرساز شد.

 

مرد نانوا پس از کشاندن دختر نوجوان به داخل نانوایی نقشه شومش را عملی کرد اما در نهایت به دام پلیس افتاد. تحقیقات در این پرونده از چند روز پیش با شکایت والدین دختر11 ساله در اداره پلیس شروع شد. دختر نوجوان که به همراه مادرش به دادسرای جنایی تهران مراجعه کرده بود در توضیح حادثه شومی که برایش رقم خورده به قاضی آرش سیفی گفت: ساعت 11:300صبح برای خرید نان به نانوایی در نزدیکی خانه مان در جنوب تهران رفتم. وقتی از نانوا درخواست نان کردم مدعی شد که نان در حال پخت در تنور است. او به این بهانه که می‌خواهد نان را از تنور بیرون آورد مرا به داخل نانوایی دعوت کرد. من هم بی‌آنکه بدانم او نقشه شومی در سر دارد وارد نانوایی شدم. ناگهان او در را بست و با تهدید مرا مورد آزار و اذیت قرار داد.

در همان لحظه یک مشتری برای خرید نان به نانوایی مراجعه کرد و وقتی دید او در را بسته صدایش کرد. من هم خودم را به او نشان دادم که کمکم کند. مرد مشتری با دیدن من خیلی تعجب کرد. از نانوا پرسید این دخترک در نانوایی چه می‌کند که بر سر این موضوع با هم درگیر شدند.

او در نانوایی را باز کرد و همان لحظه که آنها در حال بحث بودند، من موفق به فرار شدم. وی ادامه داد: .....

شرح خبر