معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار گلستان خبر داد: صبح امروز یک دستگاه اتوبوس زائران راهیان نور شهرستان بندرترکمن در محور خرم آباد به بروجرد استان لرستان در اثر حادثه ای واژگون شده است.
11 نفر ...
زن تبهکار که با همدستی شوهرش به کیفقاپیهای خیابانی دست میزد و در صحنه سرقتها میخندید، به ایستگاه زندان رسید.
به گزارش اختصاصی رکنا، دختر دانشجویی در تماس با پلیس Police کلانتری از ماجرای گرفتار شدن در دام یک زن تبهکار خبر داد.
این دختر جوان به ماموران گفت: در پیادهروی خیابان بودم که صدای موتوسیکلتی را شنیدم، خیلی زود به عقب برگشتم، اما چون دیدم زن و مردی سوار موتور هستند، به آنها شک نکردم، ولی وقتی موتورشان به کنار من رسید، زن جوان کیفم را از دستم قاپید و خندهکنان با همدستش فرار Escape کرد. وی افزود: چون قبل از رسیدن آنها به من از دور چهرهشان را دیدم، یادم نیست چه سر و شکلی دارند. با این ادعاها، تیمی از پلیس برای ردیابی زوج کیفقاپ وارد عمل شدند و ماموران در گام نخست پی بردند چند زن و مرد دیگر نیز از سوی همین زوج هدف سرقت Stealing قرار گرفتهاند و جالب اینکه در همه دزدیها زن تبهکار با تمسخر میخندید. ماموران در تحقیق از مالباختهها پی بردند که برخی از آنها با خارج شدن از بانک، هدف زوج کیفقاپ قرار گرفتهاند. آنها ادعا کردند ...
پسر جوانی که با سر و صورتی زخمی خود را به پلیس رسانده بود، ادعا کرد راننده گردانندگان یک شبکه خشن است!
به گزارش اختصاصی رکنا، امید 19 ساله که بغض داشت، وقتی به رییس باند گفته بود دیگر نمیخواهد آنها را همراهی کند، تهدید به مرگ شده بود.
چندی پیش پسری وارد ساختمان پلیس Police کلانتری شد و نزد افسرنگهبان خود را یک زورگیر پشیمان معرفی کرد.
امید گفت: به خاطر مادرم از خدمت سربازی معاف شدهام، چراکه پدرم دو سال پیش وقتی من هنوز درس میخواندم، سکته کرد و درگذشت.
وی افزود: پدرم بنّا بود و هیچ پساندازی نداشت. وقتی درسم تمام شد و نتوانستم به دانشگاه بروم، به جای پدرم سر ساختمان رفتم. کار بنایی بلد بودم، اما احساس میکردم نباید کارگری کنم. وقتی مامان زهرا شنید همه طلاهایش را فروخت و از صندوق مسجد محلهمان وام گرفت و توانستم پرایدی بخرم. از آن روز به بعد مسافرکشی میکردم، راضی هم بودم و آخر هفتهها با دوستانم خارج از شهر رفته و گردش میکردیم. گاهی هم مادرم را به اماکن زیارتی میبردم. پسر در حالی که گریه میکرد، گفت: بچهمحلهایم پسران خوبی بودند؛ «حمید»، «ناصر» و «پژمان» که همیشه با هم بودیم تا اینکه پسرخاله پژمان که «رسول» نام دارد نیز به جمع ما پیوست و از همان روز نخست اختلافاتش بین ما رخ داد.
آنها در روزهای دیگر هفته نیز با هم بودند تا اینکه یک روز حمید با موبایلم تماس گرفت و ....
زن جوانی وقتی در عقد موقت یک فرد سرشناس بود از این فرد در تصاویر زننده ای تهیه کرد تا از طریق برادرش از وی اخاذی کند.این زن علاوه بر شوهر صیغه ای مردان پولدار را در شبکه های مجازی شناسایی کرده و با ایجاد دوستی اقدام به کلاهبرداری می کرد.
از زمانی که شبکه های اجتماعی و تلفن های هوشمند وارد زندگی مردم شد کار
من هم برای اخاذی از طریق فضای مجازی رنگ دیگری گرفت چرا که دیگر به راحتی
می توانستم افراد را شناسایی و با آن ها رابطه دوستی برقرار کنم. اگرچه
چند بار توسط پلیس دستگیر شدم، اما هر بار با گریه و التماس و برگرداندن
مبلغ اخاذی به شاکی رضایت او را جلب می کردم و به همین خاطر در مجازاتم
تخفیف می دادند.
البته من طعمه ها را به دام می انداختم و سپس با همدستی برادر معتاد و سابقه دارم از افراد پولدار اخاذی می کردم تا این که...